محمدرضا مهدویپور/ پُرواضح است که با گذشت بیش از دوماه از تارخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۰ هجریشمسی و عدم تمدید ماموریت عبدالعلی علیعسگری در مقام ریاست سازمان صدا و سیما؛ این امید ایجاد شده است تا تحولی جدی در عرصه مدیریت و اداره مهمترین رُکن رسانهای جمهوری اسلامی ایران پدید آمده و این جایگاه مهم فرهنگی کشور دستخوش تحولاتی بنیادین شود. از این جهت مناسب است تا به مرور چند نکته مُهم در مورد آینده پیشروی سازمان پرداخت:
۱/ سازمان صدا و سیما از جمله نهادهای فرهنگی و رسانهای بیبدیل و موثری است که در عرصههای مختلف اجتماعی، هم «میاندیشد» و هم این اندیشه خود را به «طرحی برای اجرا» مبدل میسازد و هم این طرح اجرایی را به «فعلیت رسانده» و در قالب برنامههای مختلف «بر روی آنتن» میبرد و در معرض مخاطبان انبوه خود در سراسر کشور قرار میدهد. از این جهت است که سازمان صدا و سیما برای تحقق مطلوب اهداف خود به سه طیف از مدیران ارشد نیازمندان است:
- مدیران ارشد متفکر (Strategist) به عنوان استراتژیستهای فرهنگی و رسانهای
- مدیران ارشد میانی (Tactician) به عنوان تاکتسینهای ارشد و حلقه واسط در مسیر تولید محتوای
- مدیران ارشد عملیاتی (Technician) به عنوان تکنسینهای ارشد اجرایی و تولید محتوای
۲/ پیشپا افتادهترین تغییر و تحولی که در فواصل پنج ساله و با انتصاب و یا ابقای ریاست سازمان صدا و سیما رقم میخورد؛ ورود و خروج «مدیران ارشد متفکر» به عنوان استراتژیستهای فرهنگی و رسانهای در پیکره «رسانه ملی» است. مدیرانی که در مرتبه نخست در قامت سه معاونت اصلی سازمان، یعنی «معاونت صدا» و «معاونت سیما» و «معاونت سیاسی» تعریف شده و سپس به عنوان «مدیران شبکه» ظهور و بروز مینمایند.
۳/ فروکاست شان سازمان صدا و سیما در سالهای اخیر و افول تاثیرگذاری موثر این سازمان در «کار فرهنگی مطلوب» از رابطهای مستقیم با میزان حضور و بکارگیری «مدیران ارشد متفکر» برخوردار است؛ استراتژیستهای فرهنگی و رسانهای کارآمد و توانمندی که متاسفانه خلاء حضور ایشان در سالهای اخیر بسیار چشمگیر بوده و قطعا حضور یک «مدیر تکنیکی» در گسترش و شدت میزان چنین فقدانِ حضوری موثر بوده است. از این جهت جلوس مدیری همچون جناب علیعسگری که همواره در طول دوران مدیریت پیشین خود نشان داده بود که از نگاه «کلان استراتژیک» و ظرفیت نظریه پردازی برخوردار نیست! در مقام ریاست سازمان صدا و سیما را میتوان به عنوان یکی از عوامل اصلی در عدم حضور و جایابی صحیح «مدیران ارشد متفکر» بر پیکره کنونی «رسانه ملی» معرفی نمود.
۴/ قطعا انتصاب یک «مدیر تکنیکی» بجای «مدیران ارشد متفکر» در مقام ریاست سازمان صدا و سیما آن هم در مقطع سال ۱۳۹۵ هجریشمسی، اقدامی هوشمندانه بود زیرا سبب شد تا تقابل مستقیم و حاشیه درگیری میان «دولت حسن روحانی» با این نهاد مهم رسانهای به حداقل خود برساند و نگذارد تا استفاده دولت از «اهرمهای مالی» موجب ورشکستگی و یا از هم فروپاشیده شدن کیان «رسانه ملی» شود. پس اگر چه چنین حضوری موجب تقلیل نگاه «کلان استراتژیک» و فروکاست «کار مطلوب فرهنگی و رسانهای» و بجای آن در غلطیدن سازمان صدا و سیما به وادی «روزمرگی» گردید؛ اما در عوض موجب شد تا عملا «پروژه ژنرالهای بنفش» برای انحلال یا ورشکسته نمودن «رسانه ملی» با شکست مواجه گردد.
۵/ مقصود از «مدیران ارشد متفکر» به معنی مدیرانی است که از قابلیت «کلان نگری» برخوردار بوده و میتوانند با نگاه «کلان استراتژیک» در حوزه فعالیت خود عمل نمایند. مدیرانی که به صورت مشخص در پیکره «رسانه ملی» از چنین قابلیتی برخوردار باشند که بدانند «چه کاری میخواهند انجام دهند!»؛ مدیرانی که هم مقتضیات «شروع» کار فرهنگی و رسانهای را درک کنند و هم از فهم و شعور لازم برای «برنامه ریزی» و اشراف بر چگونگی «اجرا» آن هدف گذاری بهرهمند باشند و هم از قابلیت «نظارت و کنترل» زیر مجموعه تحت مدیریت خود برخوردار بوده و هم بتوانند «جمع بندی» دقیقی از کم و کیف مدیریت و «اصلاح عملکرد» خود داشته باشند. از این جهت میتوان به صراحت بیان داشت که مقصود از «مدیران ارشد متفکر» قطعا به معنی «مدیران ارشد حراف» نبوده و این اشتباهی متاسفانه شایع و رایج شده بر پیکره «رسانه ملی» است که صرفا «لاف زنی» و یا «کثرت افاضات» در جلسات و ارایه «تراوشات ذهنی معیوب» در هر موضوع بیربط و با ربطی را مترادف با نگاه «کلان استراتژیک» معنی نموده و افراد کم استطاعت، اما برخوردار از چنین توانایی کاذبی را بر جایگاه «مدیران ارشد متفکر» مینشاند.
۶/ «وزانت فرهنگی و رسانهای» و دارا بودن «شخصیت» در کنار نگاه «کلان استراتژیک» موجب میشود تا ریاست جدید سازمان صدا و سیما بتواند «تیم کارآمدی» را حول محور وجودی خود جمع نموده و اقدام به گزینش و جایابی «مدیران ارشد متفکر» در سه معاونت اصلی سازمان و همچنین ریاست شبکههای مختلف نماید. «تیمی متفکر» که ضمن ایجاد تحول و ارتقای نقش سازنده «رسانه ملی» موجب میشود تا «شورای مدیران» در عرصه ساختاری سازمان صدا و سیما به عنوان یک «کانون تفکر» یا همان «تینک تنک» (Think Tank) عمل نماید. «تیمی متفکر» که از گرایش باطنی به تفکرات «لیبرالیسم» و «سکولاریسم» و میل درونی به «هنجارشکنی» پاکیزه باشد و با اعتقاد واقعی بر اصالت «سبک زندگی اسلامی-ایرانی» به کار منسجم و تیمی آن هم تحت سرپرستی و مسئولیت «شخصیت» رییس سازمان صدا و سیما مبادرت ورزد.
۷/ بیش از ۱۵ سال حضور و حکمرانی طیف خاصی از مهندسان بر عرصه ریاست سازمان صدا و سیما؛ آن هم با گرایش «مهندسی عمران» (سید عزتالله ضرغامی) و گرایش «مهندسی برق و الکترونیک» (عبدالعلی علیعسگری) موجب شد تا در عمل، مفهوم «تیم هماهنگ» در عرصه مدیریت «رسانه ملی» از جایگاه اصیل خود به عنوان «کانون تفکر» یا همان «تینک تنک» فاصله گرفته و در قالبهای سخیفی همچون «بچه محلها» و «امام صادقیها» و «حلقه بازنشستگان» و ...، ظهور و بروز یابد. در این میان اگر چه جولان نسبی و رانتی و گستره ویژه فعالیت «بچههای جوادیه» یا «بچههای شهر ری» ، در کنار حضور موثر و غلبه طیف «فارغ التحصیلان دانشگاه امام صادق علیه السلام» در سمتهای خُرد و کلان «رسانه ملی» و همچنین پروژه خواری «حلقه بازنشستگان» را میتوان به عنوان چالشهای اصلی ریاست جدید سازمان صدا و سیما قلمداد نمود؛ اما با این همه فراغت از تصورات غلط و اشتباهات صورت گرفته در ترجمه «تیم هماهنگ» موضوعی است که میبایست مورد توجه ریاست جدید سازمان صدا و سیما قرار گیرد و ایشان ضمن شناسایی و اشراف بر میزان حضور و تاثیر گذاری هر یک از طیفها، لازم است تا «طرحی نو» بر پیکره «رسانه ملی» در انداخته و ضمن پاکسازی ایشان از یک سو، اقدام به تشکیل «تیمی هماهنگ از مدیران ارشد متفکر» تحت سرپرستی و حول «شخصیت» خود نماید.
۸/ سوای نظر از حضور «مدیران ارشد متفکر» به عنوان استراتژیستهای فرهنگی و رسانهای در پیکره «رسانه ملی» ؛ این «مدیران ارشد میانی» (Tactician) میباشند که مسئول تحقق بخشیدن به استراتژیهای کلیدی ایجاد شده توسط ایشان و ترجمه آن به ادبیات قابل فهم برای «مدیران ارشد عملیاتی» (Technician) میباشند. از این جهت لازم است تا ریاست جدید سازمان صدا و سیما، در گام نخست فعالیت خود؛ ترجمه صحیح از مفهوم «تیم هماهنگ» را بر کلیت فضا و اتمسفر سازمان قالب نماید و روندی را نهادینه سازد که مبتنی بر آن، «مدیران ارشد میانی» نیز با ملاک «شایسته سالاری» گزینش و جایابی شوند و هدفی جُز تمرکز بر «کار فرهنگی مطلوب» را برای خود متصور نباشند. زیرا تنها در چنین شرایطی است که «مدیران ارشد میانی» میتوانند ضمن ایجاد انگیزه برای «مدیران ارشد عملیاتی» به هدایت و اقناع ایشان مبادرت ورزیده و خروجی متعارض و با پیامهای ناهمگون و بعضا حتی مبتذل قابل مشاهده «بر روی آنتن» را سامان ببخشد.
۹/ عدم توجه به گزینش و جایابی صحیح «مدیران ارشد عملیاتی» (Technician) یکی از غفلتهای رایجی است که لازم است تا توسط ریاست جدید سازمان صدا و سیما بر طرف گردد. حال آنکه در واقعیت صحنه، عملا «خروجی آنتن» محصول حضور مدیریتی «مدیران ارشد عملیاتی» است و اگر ایشان به حال خود رها شوند و یا دقت لازم در گزینش و حمایت از آنها صورت نپذیرد؛ وضعیت فَشل کنونی قابل اصلاح نخواهد بود و در حقیقت هیچ تحولی در «رسانه ملی» محقق نخواهد شد.
۱۰/ «خروجی آنتن» در سازمان صدا و سیما محصول اشتیاقی است که در دایره تجسم محصور شده است. از این جهت ریاست جدید سازمان صدا و سیما میبایست به چنان فهم و بلوغی رسیده باشد تا تشخص دهد که پیکره «رسانه ملی» نه اشتیاق بی تجسمی وجود دارد و نه تجسم بی اشتیاقی و در این دایره اصالت از آن نیروی انسانی است که اشتیاق دارد و تجسم میبخشد و مبتنی بر این اصل است که «مدیران ارشد متفکر» به عنوان استراتژیستهای فرهنگی و رسانهای ضمن چینش صحیح «مدیران ارشد میانی» به ایشان اختیار میدهند تا «مدیران ارشد عملیاتی» را در اطراف خود شکل دهند و همچنین اجازه میدهند تا ساحت سازمانی را از حیث وجود مشتاقانی که توانایی هنری و رسانهای لازم از برای تنظیم «خروجی مطلوب آنتن» ندارند، پاک ساخته و به همان نسبت برائت خود را از طیف تکنسینهای بیاشتیاق نسبت به «مبانی انقلاب اسلامی» آن هم در جایگاه «مدیران ارشد عملیاتی» ابراز دارند؛ مدیران بعضا متظاهری که ممکن است از ساده لوحی «مدیران میانی» استفاده نموده و با استفاده از لطایف الحیل گوناگون ضمن اتلاف بودجه فرهنگی کشور، «رسانه ملی» را در «موقعیت پاردوکسیکال» قرار دهند و «خروجی آنتن» را به صورت متناقض و بعضا مبتذل تنظیم کنند.
ادامه دارد...
نظرات